ذهن نوشت

درگیری‌های یک ذهن مغشوش
پنجشنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۲، ۰۳:۱۵ ب.ظ

برای احمد

بسم الله

احمد

برای احمد،

یکی از دوستان خوب

(یک عکس دیگر در ادامه مطلب ...)

احمد

عکس ها مربوط به محرم گذشته هستند

که کنار احمد و دیگر دوستان می رفتیم هیأت دانشگاه.

البته اولی هنگام بلند شدن احمد است از خواب و دومی هم بعد از خوردن نذری!!!

توجه: شکل ظاهری اش اینطوری است بنده خدا!!! باطنش بهتر است. باور کنید!!!

یادش به خیر ...



نوشته شده توسط
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
طبقه بندی موضوعی

بسم الله

احمد

برای احمد،

یکی از دوستان خوب

(یک عکس دیگر در ادامه مطلب ...)

احمد

عکس ها مربوط به محرم گذشته هستند

که کنار احمد و دیگر دوستان می رفتیم هیأت دانشگاه.

البته اولی هنگام بلند شدن احمد است از خواب و دومی هم بعد از خوردن نذری!!!

توجه: شکل ظاهری اش اینطوری است بنده خدا!!! باطنش بهتر است. باور کنید!!!

یادش به خیر ...

۹۲/۱۱/۰۳

نظرات  (۵)

عجی اب ادیتی
پاسخ:
سلام.
خیلی مونده به گرد پای شما برسیم.
سپاس
۱۱ بهمن ۹۲ ، ۱۰:۳۷ زینب هاشمی
شما همیشه به من لطف دارید. خب دیر به دیر اومدنم دلیل داره.
گاهی کاری واسه گذاشتن ندارم
گاهی کارای بچه ها بی نمکه
گاهی حوصله ندارم
محل کارم نت ندارم فعلا
این چن روزم شارژر لپ تاپم دست آقای شاهمرادی بود
توی خونه هم که هستم سعی می کنم بیشتر به کارای نقاشیم برسم. نمیدونم چرا هر چی بیشتر رسیدگی میکنم کمتر نتیجه میگیرم!!
ولی مرسی که یادی می کنید
سپاس
پاسخ:
این که کمتر خبری از شما داریم اشکالی نداره، به شرطی که دلیلش ناراحتی و مشکلات نباشه.
وگرنه اگر مسئله کار و تمرین و ... هست، اصلا همون بهتر که نبینیمتون تا مانعش نباشیم و بیخود ذهن کسی رو از پیشرفت منحرف نکنیم.
خوبه که به نقاشی میرسید. ولی نمیدونم منظورتون از نتیجه نگرفتن چیه! کارهاتون که به قول استادتون عالیه و پیشرفت خوبی دارید. پس فکرای نامربوط رو بذارید کنار!!!
همیشه منتظر دیدن کارهاتون و خوندن تعریفای استاد و همکلاسیاتون هستم. تا ان شاء الله پوستر تبلیغ نمایشگاه رو خودم توی نگارخونه منتشر کنم ...
۱۱ بهمن ۹۲ ، ۰۱:۱۳ زینب هاشمی
سلام
شما هم زدید تو کار پرتره؟
بنده خدا مگه چشه که میگید شکل ظاهریش اینجوریه!!؟؟ چرا عیب میذارید روی بندگان خدا؟؟؟ والاااااا  (جمله ی دوم شوخی بود)
من با دیدن آقا کمیل در اینجا غافلگیر شدم! شاد شدیم از دیدنشون و اینکه امضا زدن پای پست شما!
راستی چ عجب کار گذاشتید!
پاسخ:
سلام خانم هاشمی.
شما رو هم خیلی دیر به دیر می بینیم.
ولی هر بار که ببینیم خوشحال میشیم.
خیلی دوست داشتم ازتون سراغی بگیرم ولی به دلایلی نگرفتم!!! به نوعی جلوی خودم رو گرفتم حتی!!! :)
جدیدا پرتره نگرفتم!!! ولی با دیدن کار جناب چگنی، یاد کارای قدیمم افتادم!
در ضمن، بنده ی خدا توی این عکسا خوب افتاده!!! خودش هم به این امر معترفه!!! اسنادش هم موجوده!!!
ممنون که لطف دارید به کارا و این که میدونم حداقل وبلاگ ما یه بازدید کننده داره!!!
سپاس
۰۸ بهمن ۹۲ ، ۲۲:۳۵ ایمان میرزایی
ای بابا ! :(
سادات جمعشون جمعه! اینجا شیطان راهی نداره البته . . .
سلام
این عکسها خیلی خیلی زیبا شده از ته دل میگم خیلی به دلم نشستن کاشکی یه مجموعه میشد! مثلا چه میدونم "سرباز ها"
برای سومین نفری هستین که میگم این قطعه رو از دست ندین:
http://media.mahdisalahshour.ir/audio//moharam/1389/shab-01/13890916-03-zamine.mp3
پاسخ:
سلام آقا ایمان گل.
از اینجور کارا یکی دوتا دیگه هست که میذارم. از دوستان دانشگاه هستن.
اینایی که تا حالا گذاشتم رو اون موقع برای این گرفتم که کمی مختصات لنز بیاد دستم!!! بگذریم ...
ممنون بابت لینک و سپاس بابت لطف همیشگیت.
۰۵ بهمن ۹۲ ، ۲۱:۵۶ سید کمیل ...
سلام حاجی
حال و احوال
مار رو نمی بینی خوش که نیستی می دونم (:
ازین عکسای خوشکل از ما نمی گیری؟؟
ما خیلی مخلصیم
ر:
پاسخ:
سلام آقا سید.
شکر خدا. شما خوبید.
از قدیم گفتن دل به دل راه داره و چه حق گفته اند.
همین چند روز قبل بود که به وبلاگتون سر زدم و چقدر خوشحال شدم که مثل قبل ندیدمش!!!
همیشه گاهی سر میزدم و آخ که چقدر حسرت داشت دیدن اون صفحه خالی و محرومیت از عکس ها و به خصوص نوشته های زیبا.
از این که به ما هم سر زدید خیلی خوشحال شدم.
یادمه همیشه برام مهم بود که پای کارهام نظر شما باشه و چقدر مهم تر بود که لایک شما رو هم داشته باشه.
شده بود برام حکایت مهر تایید و تا این مهر رو نداشت، یه چیزی کم داشت. الان هم اوضاع توفیری نکرده.
یکی دو بار با ایمان میرزایی بودم و جور نشد که شما رو ببینم. یک بارش فکر کنم طبق معمول اصفهان نبودید (ظاهرا حداقل اون روزها روال معمول همین بود!!). اتفاقا با حسین آقای مرتضایی هم صحبتتون شد و ذکر خیرتون بود.
عکس شما رو هم قبلا گرفتم، البته خوب نشده!!! به وقتش منتشر می کنم!!! می خواستم یکی دو روز قبل منتشر کنم ولی گذاشتم تا حداقل یه هفته از کار آخرم بگذره!!! نمیدونم توی نگارخونه هم منتشر کنم یا نه؟!!! احتمالا بکنم!
خیلی حرف زدم و خیلی بیشتر هم میشه حرف زد. ولی ...
ما خیلی ارادت داریم. دعامون کنید.
باز هم سپاس.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی