بسم الله
رئیس ستاد لشکر 8 نجف اشرف
سردار شهید علی محمد اربابی بیدگلی
پس از مدت ها توفیق شد و کاری در زمینه گرافیک انجام دادیم. دوستان طرحی خواستند و حاصل روبروی شماست. تم کلی طرح از روی یکی از کارهای قبلی بنده هست که به سفارش همان دوستان در اینجا برای شهید اربابی استفاده شد. ان شاء الله از ما بپذیرند.
یک روز به ستاد لشکر 8 جهت ملاقات با رئیس ستاد، شهید علی محمد اربابی رفتم. تابستان بود و گرما بیدار می کرد. از پشت پنجره ستاد که رد می شدم دیدم کولر گازی اتاق رئیس ستاد خاموش است. با خود گفتم: حالا هم که در این گرمای طاقت فرسا تا اینجا آمدم اربابی نیست.
دستگیره در را فشار دادم با تعجب متوجه شدم که در باز است و اربابی داخل اطاق مشغول کار می باشد. پیشانی و اطراف چهره اش از عرق خیس بود و موهای جلو سرش به پیشانی چسبیده و لباسش از عرق نقش گرفته بود. اول فکر کردم برق نیست یا کولر خراب است.
وقتی از اربابی پرسیدم که این اطاق که کولر گازی دارد چرا روشن نمی کنی؟ یا دستمال عرق هایش را پاک کرد و گفت: الان بچه ها داخل چادر از گرما نفس هایشان حبس شده اگر من کولر را روشن کنم مرتکب گناه شده ام.
علی اکبر حسن زاده