طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مرتضی محمدزاده» ثبت شده است


بسم الله

مرتضی محمدزاده

بندری خورده بودیم ولی به اهل بندر بر نخورده بودیم. در توصیفشان فقط چهره ای آفتاب سوخته گفته بودند و لهجه ای ناشناخته، و بدنی لرزان!!! و هر سه هم صحیح بود. چه چهره، چه لهجه و چه ... بگذریم!!!
هر کدام را که شناختیم، یکی از یکی بهتر بودند، البته به دید مثبت و Reverse!!! یعنی اگر یکی از یکی بدتر را برعکس ببینی و "چشم ها را باید شست"ی بنگری، می شود یکی از یکی بهتر!!! آن که از همه کمتر بدتر، از همه بهتر!!! البته مِن باب شوخی گفتم، ولی اگر جدی خواندید، جای دوری نرفته!!!

در مورد فرد فوق الذکر باید عرض کنم، تولدش که گذشت، ناگفته نماند که هدیه را هم گرفت و به خیر گذشت! وگرنه متهم بودیم به کم هوشی و فراموشی. گرچه اثبات این اتهام کاری است بس آسان. ولی چون به تنبلی بعضی دوستان واقفیم، بیم این اثبات نمی رود، هرچند آمار و ریاضیات خوانده باشند! اگرچه در دانشگاه دولتی باشد! خواه ارشد هم قبول شده باشند.

غرض از تسطیر این سطور،‌ عرض تبریک بود به مناسبت راهیابی ایشان به جمع اراشد!!! همان ارشد ها و فوق لیسانسیه ها!!! رشته اش چنان که رفت، آمار است، حیوانکی!!! و در آینده بیکار است، طفلکی!!! بدتر این که ظاهرا همان 2 ماه آموزشی که در یزد گذشت (در آن گرما و چه سخت)، مقدمه ای بود بر 2 سالی که در دانشگاه یزد بر وی خواهد گذشت (لابد در همان گرما و خدای نکرده سخت!!).

حضورش در آموزشی نعمتی بود برای ما، هم در طول دوره و هم پس از آن، که ان شاء الله خدا غرق نعمتش کند. خیلی هم دوستش داریم، عین برادرمان، دلتان بسوزد!!!

ان شاء الله آینده اش، بر خلاف چهره اش و بسان فکرش روشن باشد. ما که دعا میکنیم. او هم ما را دعا کند،‌ ثواب دارد. شما هم در صورت تمایل می توانید دعا کنید برایمان!!! مثلا "اللهم زوجناهما من الحور العین"!!! و امثالهم!!! ممناین.

والسلام.

 

تقدیم به برادر عزیزم مرتضی محمدزاده

به خاطر تمام چیزهایی که در بالا نوشتم و بسیار چیزها که ننوشتم

۰۶ شهریور ۹۲ ، ۱۶:۲۲ ۵ نظر