ذهن نوشت

درگیری‌های یک ذهن مغشوش
پنجشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۱، ۱۱:۴۶ ب.ظ

عاشقتم ...

بسم الله

سکانس اول:

تو خیلی خوبی! می دونستی خیلی دوستت دارم؟ اصلا هیچ کس رو اینقدر دوست ندارم! فقط تو! ... بابا، من عاشقتم! اصلا انگار نه انگار که خدا تو رو آفریده باشه! فرشته ای!! نه، تو خودِ خدایی! قربونت برم!! اَه ... ای وای ... اشکالی نداره! یه لیوان شربت که چیزی نیست! فدای سرت! اصلا خودم قربونت بشم!! کجا بودیم؟ ... آهان! ... همین که کنارتم برام بسه!!! ...

 

سکانس دوم:

نکنه شربته بریزه! چرا آخه شربت پرتقال دادن! آبلیمو بیشتر میچسبه! البته با این کیکی که دادن همین شربت پرتقال بهتره! باهم بخورم؟! نه، کیک رو که خوردم تشنه میشم، اونوقت شربت مزه میده! فقط خدا کنه پای اینا بهش نخوره و نریزه! اِه ... کجا بودیم؟ ... آهان! ... الله اکبر ... سبحان ربی ... !

 

اللهم وفقنی لما تحب و ترضی



نوشته شده توسط
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
طبقه بندی موضوعی

بسم الله

سکانس اول:

تو خیلی خوبی! می دونستی خیلی دوستت دارم؟ اصلا هیچ کس رو اینقدر دوست ندارم! فقط تو! ... بابا، من عاشقتم! اصلا انگار نه انگار که خدا تو رو آفریده باشه! فرشته ای!! نه، تو خودِ خدایی! قربونت برم!! اَه ... ای وای ... اشکالی نداره! یه لیوان شربت که چیزی نیست! فدای سرت! اصلا خودم قربونت بشم!! کجا بودیم؟ ... آهان! ... همین که کنارتم برام بسه!!! ...

 

سکانس دوم:

نکنه شربته بریزه! چرا آخه شربت پرتقال دادن! آبلیمو بیشتر میچسبه! البته با این کیکی که دادن همین شربت پرتقال بهتره! باهم بخورم؟! نه، کیک رو که خوردم تشنه میشم، اونوقت شربت مزه میده! فقط خدا کنه پای اینا بهش نخوره و نریزه! اِه ... کجا بودیم؟ ... آهان! ... الله اکبر ... سبحان ربی ... !

 

اللهم وفقنی لما تحب و ترضی

۹۱/۱۰/۲۱

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی