بسم الله
روایتی از اولین عکاس خبری زن غزه
آنچه زیر آوار مدفون است
داشتم مروری می کردم بر بعضی از سایت های عکاسی، مطالب یکی از سایت ها را مناسب ارائه دیدم. چون پروژه های عکاسی را گذاشته بود و همین یعنی عکاس برای چه عکاسی کرده و هدفش چه بوده و برخی از آن ها چقدر ساده شروع شده بودند و چه نتایج جالبی داشتند.
مثلا پروژه عکاس، ثبت لحظه ای بود که سوژه از یک محیط تاریک به محیط پر نور وارد می شود و در واقع واکنش او!!! یا مجموعه عکس از مناطق مختلف مثل مناطق جنگ زده ی آلبانی، افغانستان و ... . فردی تصویر پاهای عابرین پیاده را ثبت کرده بود و از آن ها خواسته بود کنار دیوار بایستند تا از پاهای آن ها عکس بگیرد!!! یکی از مجموعه هایی که حتما در اینجا قرار خواهم داد، پرتره هایی بود از افراد کک مکی!!! یکی از سوژه های عکاس می گوید روزی بعد از بازی، مادر بزرگم به من گفت تا صورتم را خوب بشویم تا کثیفی پاک شود و من این کار را کردم. ولی وقتی مرا دید گفت دوباره بهتر و محکم تر این کار را بکن. ولی من خوب صورتم را شسته بودم!!! و حال عکاس زیبایی های افراد کک مکی را به تصویر کشیده بود و به این مسئله پرداخته بود!!! مجموعه دیگر عکس زنانی بود که مورد ضرب و شتم همسر خود قرار گرفته بودند و همین مجموعه می توانست صدایی باشد برای شنیده شدن.
به هر صورت، همین انتخاب هدف و روند یک پروسه می تواند جالب باشد. مثلا کسی می تواند تصاویر باقی مانده از انقلاب و دفاع مقدس روی دیوار ها به تصویر بکشد. یا حتی مدل موی مردان در اجتماع. یا روند رشد فرزندتان یا خود شما! یا زندگی افراد در خانه سالمندان. مثلا زندگی و پوشش مردم یکی از روستاهای نزدیک خود ما! یا خیلی چیزهای دیگر. همین چیزها و حتی مسائل ساده تر مجموعه ی جالبی را خلق می کنند که در برخی موارد در آینده ارزش خود را نشان می دهند و حتی سرمایه فرهنگی می شوند. بگذریم. چند عدد از همین پروژه های عکاسی مربوط به اولین عکاس خبری زن غزه است که در این جا سه پروژه او را قرار می دهم.
What lies beneath the rubble.
این گزارش مستند ابعاد و ماهیت زندگی روزمره پس از جنگ و تاثیرات آن بر زنان، کودکان و مردانی که هم اکنون در نوار غزه با خطرات جنگ و ترور مواجه بوده و هستند را نشان می دهد.
___________________________
iWar
این پروژه یک آرشیو نمادین پرتره هایی است که بازماندگان جنگ را پس از مدتی به تصویر می کشد که در آن ها جای خالی فرد به صورتی که بازماندگان وی دوست دارند بازتاب داده می شود. این پروژه برای زنده نگه داشتن تاریخ است و نه تکرار آن.
___________________________
Child soldier
یک کمپ نظامی حماس در نوار غزه که در آنجا به بچه ها آموزش می دهند. این موارد مورد انتقاد اسرائیل قرار گرفته و حماس را متهم به آموزش سلاح به بچه ها و ترویج عقاید اسلامی می کنند! این در حالی است که خود اسرائیل کمپ های تابستانی را از سال 1981 برای کودکان به اجرا درآورده.
حماس در این کمپ دوره های نظامی، مطالعات دینی و شنا را برگزار می کند و می توان گفت حماس اولین گروهی است که اجازه ورود خبرنگار به این کمپ ها را می دهد.
___________________________
درباره عکاس
ایمان محمد
وی متولد عربستان از پدر و مادری فلسطینی است و در غزه تحصیل کرده. در سن 19 سالگی و در سال 2006 عکاسی خبری را شروع کرد. تمرکز کار او روی مناقشات فلسطین/اسرائیل و جنگ هایی که در نوار غزه واقع می شود است. وی اکنون صاحب دو دختر می باشد.
برخی کارهای او در گاردین، لو موند، واشنگتن پست، سی ان ان، آبزرور و یونسکو منتشر شده. پروژه iWar و آخرین پروژه او احتمالا تا تابستان 2015 به اتمام می رسند.
___________________________
وب سایت عکاس (شامل کارهای دیگر وی)
بخشی از مصاحبه ایمان محمد با سایت TED
در اسلام، شما اجازه دارید کار کنید، مجاز هستید کار کنید و مرد باید به شما احترام بگذارد زیرا صرف نظر از اینکه شما چه کار میکنید زن هستید؛ برای مدت زمان طولانی این خلاف قوانین اسلام نبود، بعدها به بهانه محافظت یا چیزی شبیه آن اجازه کار کردن را از زن گرفتند و آن را در برابر قوانین عرفی قرار دادند. اما اگر شما بخواهید میتواند هر اتفاق دیگری بیفتد. عکاسی به هیچ وجه تخطی از قوانین اسلامی نیست. پس صحبت از یک مسئله اسلامی نیست بلکه صحبت از یک مسئله بزرگ فرهنگی است. اما مردم تشخیص نمیدهند. من به تقابل سنتهای آنها رفتهام و مردم از من میپرسند «چرا حجاب داری؟» اما این فرق میکند. این مذهب است و آن فرهنگ.
بنابراین از این شغل به عنوان پوششی برای عکاسی استفاده کردم. به رئیس من حس خوبی میداد. برای دور زدن تنگناهای فرهنگی، او به من دوربین قدیمی و شکستهای داد و گفت «اگر دوربین را تعمیر کنم، میتوانم آن را داشته باشم.» دوربین فقط خاموش شده بود، واقعاً نشکسته بود. شاتر آن گیر کرده بود. فکر میکردم نابغه ام و آن را تعمیر کردهام و بعدش دوربین درست شد و من همه جا آن را میبردم.
اما پس از آن نظرات منفی همکارانش شروع شد: «شما یک دختر را استخدام کردهاید، او جین میپوشد، به میدان میرود، و همه جا با دوربینش بالا پایین میپرد.» دوربین را گرفت، در کمد قفل شدهاش گذاشت و گفت« اگر در اداره بمانی، میتوانی دوربین را داشته بشی.» در اداره چه عکسی میگرفتم؟ متوجه بودم که زمانی برای این بازیها ندارم، زیرا ۲۰ سالم بود و میخواستم با کارم پیشرفت کنم. من واقعا آرزوهای بزرگی داشتم. من سه کار را با یک دستمزد انجام میدادم و هنوز کافی نبود.
پس رفتم. و به عنوان یک گزارشگر مستقل شروع به کار کردم. و این درست سه هفته قبل از شروع جنگ در سال ۲۰۰۸ بود. از پساندازم لوازم و دوربین و دو لنز خریدم. احساس میکردم اعتماد به نفس کافی برای نوشتن اخبار خبرگزاریها با تعدادی عکس را دارم اما هیچ خبرگزاری بینالمللی مرا نمیشناخت و محلیها نیز مرا استخدام نمیکردند.
___________________________