طبقه بندی موضوعی

۶۶ مطلب با موضوع «تصویر ذهن» ثبت شده است


بسم الله

مرتضی محمدزاده

بندری خورده بودیم ولی به اهل بندر بر نخورده بودیم. در توصیفشان فقط چهره ای آفتاب سوخته گفته بودند و لهجه ای ناشناخته، و بدنی لرزان!!! و هر سه هم صحیح بود. چه چهره، چه لهجه و چه ... بگذریم!!!
هر کدام را که شناختیم، یکی از یکی بهتر بودند، البته به دید مثبت و Reverse!!! یعنی اگر یکی از یکی بدتر را برعکس ببینی و "چشم ها را باید شست"ی بنگری، می شود یکی از یکی بهتر!!! آن که از همه کمتر بدتر، از همه بهتر!!! البته مِن باب شوخی گفتم، ولی اگر جدی خواندید، جای دوری نرفته!!!

در مورد فرد فوق الذکر باید عرض کنم، تولدش که گذشت، ناگفته نماند که هدیه را هم گرفت و به خیر گذشت! وگرنه متهم بودیم به کم هوشی و فراموشی. گرچه اثبات این اتهام کاری است بس آسان. ولی چون به تنبلی بعضی دوستان واقفیم، بیم این اثبات نمی رود، هرچند آمار و ریاضیات خوانده باشند! اگرچه در دانشگاه دولتی باشد! خواه ارشد هم قبول شده باشند.

غرض از تسطیر این سطور،‌ عرض تبریک بود به مناسبت راهیابی ایشان به جمع اراشد!!! همان ارشد ها و فوق لیسانسیه ها!!! رشته اش چنان که رفت، آمار است، حیوانکی!!! و در آینده بیکار است، طفلکی!!! بدتر این که ظاهرا همان 2 ماه آموزشی که در یزد گذشت (در آن گرما و چه سخت)، مقدمه ای بود بر 2 سالی که در دانشگاه یزد بر وی خواهد گذشت (لابد در همان گرما و خدای نکرده سخت!!).

حضورش در آموزشی نعمتی بود برای ما، هم در طول دوره و هم پس از آن، که ان شاء الله خدا غرق نعمتش کند. خیلی هم دوستش داریم، عین برادرمان، دلتان بسوزد!!!

ان شاء الله آینده اش، بر خلاف چهره اش و بسان فکرش روشن باشد. ما که دعا میکنیم. او هم ما را دعا کند،‌ ثواب دارد. شما هم در صورت تمایل می توانید دعا کنید برایمان!!! مثلا "اللهم زوجناهما من الحور العین"!!! و امثالهم!!! ممناین.

والسلام.

 

تقدیم به برادر عزیزم مرتضی محمدزاده

به خاطر تمام چیزهایی که در بالا نوشتم و بسیار چیزها که ننوشتم

۰۶ شهریور ۹۲ ، ۱۶:۲۲ ۵ نظر

بسم الله

مسجد امام

از آثار دوران صفویه

مسجد امام اصفهان

Built in Safavid Period

Imam Masque Isfahan

 

تقدیم به خانم سمانه پیروزمهر

ان شاء الله به بزرگواری خود بپسندند.

۰۴ شهریور ۹۲ ، ۱۸:۳۹ ۷ نظر

بسم الله

مرغ دلم راهی قم می شود   /   در حرم امن تو گم می شود

عمه سادات سلام علیک   /   روح عبادات سلام علیک

کوثر نوری به کویر قمی   /   آب حیات دل این مردمی

عمه سادات بگو کیستی؟   /   فاطمه یا زینب ثانیستی؟

از سفر کرب و بلا آمدی؟   /   یا که به دنبال رضا آمدی؟

من چه کنم شعله داغ تو را   /   درد و غم شاهچراغ تو را

کاش شبی مست حضورم کنی   /   با خبر از وقت ظهورم کنی

اللهم عجل لولیک الفرج

 

تقدیم به عبدالزهرا(س)، سید کمیل موسوی

ان شاء الله ما را دعا کنند.

۳۱ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۲۶ ۲ نظر

بسم الله

گذشته های نگذشته

نشسته بود و فکر می کرد. نمی دانم به چه؟ آینده؟ شاید! شاید هم به گذشته،

به تمام گذشته های نگذشته!!!

He was thinking. I don't know to what?! To future? Maybe!!! Maybe to past,

to all present pasts!!!

 

تقدیم به خانم زینب حسین پور

ان شاء الله که بپسندند

 


مکان: کنار پل مارنان، اصفهان

(ادیت شده با snapseed)

۲۵ خرداد ۹۲ ، ۱۴:۴۸ ۷ نظر

بسم الله

غروب

از غروب فرار میکنم، شاید زودتر به طلوع دوباره ات برسم.

در این شب سیاهم، گم گشت راه مقصود/از گوشه ای برون آی، ای کوکب هدایت

I'm running away from sunset, to see your rise sooner.

I'm lost my way in this dark night/come and show yourself, guid-light.

 

تقدیم به آقای مهدی چگنی

به پاس لطف و تشویقشون برای انتشار مطلب در این وبلاگ

۲۱ خرداد ۹۲ ، ۰۱:۱۳ ۹ نظر