طبقه بندی موضوعی

۲۶ مطلب با موضوع «ذهن نوشت» ثبت شده است


بسم الله

اِ پیکچر ایز ورث اِ تاوزند وردز

کمالات کمالی!


گفته اند اسم بی تاثیر نیست بر رسم! یعنی بنده که نامم رضاست، (لابد)خصلت های امام رضایی دارم!!! یا فلانی که اسمش محمد است، محمدی!!! این وسط تکلیف چنگیز و تیمور و ... چه می شود، الله اعلم!!! البته نه این که خصلت همه ی چنگیزها برگردد به همان مغول معروف! مگر همین یکی را داشتیم به این اسم در تاریخ چندین و چند هزار ساله؟!! در این راستا بنده یک نظریه دارم. اجازه بدهید حالا سیروس را فرض کنیم ببینیم تکلیفش چیست!!!

۳۰ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۰۰ ۵ نظر

بسم الله

اندر حکایت آفتابـ...ـه

روبه پر فریب و حیلت ساز


شبی در جامع بعلبک ... که نه!!! هنوز توفیق حضور در مکان مذکور حاصل نشده و در جمع آرزوهاست رفتن به آنجا و نبشتن مطلبی با چنین مطلعی! هعی! و اما بعد، شبی در بوستانی از بلادی متبرک به نام حضرت سوج (1)، به جمع دوستان بودیم به نام های مالک ابن فضیل، عباس ابن موسی و محمد ابن ابیه (2)!! و هر دم از این بوستان گلی می چیدیم و در غیاب آفتاب، به یکی آفتابه (3) جانی تازه می دادیم گرمی محفل را! که مریدی مر مرا گفت، چیست معنی این صورت بدین آفتابه؟ به چشم ظاهر در تصویر حاضر نگریستیم که در آن روبهی بود با دست و پای، به کنار یکی مک(Mac)، دست و دم برافراشته و چشم در مانیتور دوخته! که خود حکایت همی کردی از تمکن وی به مال دنیا و یادم آوردی قسمت خود را که فقر و پی سی(PC) است مر این دنیا را!!!

شکر خدای را همی گفتمی و چشم از آن صورت برداشتمی که مبادا برق مال دنیا، پر کند آنچه را که خاک گور لایق است مر درون را!!! دستی بر محاسن خود کشیده و در ذهن خود معایب خویش مرور می کردم که نهیب زد "قل!"، یعنی بگو!!! بی درنگ بر فرق او کوفتیم که "ذق"! یعنی بچش(!!!) مر سزای این بی ادبی را! گفت "آخ"! که معنی خود همی دانید و باقی زیاده!!! خلاصه خاطر خطیر مکدر کرد و شب را بر ما تلخ! صباح، در معیت رسولی موحد که سلام و درود خدا باد(!)، طی طریق می کردیم، یکی پیامی آمد از جانب ابن فضیل! البته نه به واسطه ی صبا!!! که الی یوم هذا، اگر به هر بادی دچار شده ایم، نامش صبا نبوده مر آن باد را!!! القصه نبشته بود "روباه مکار"!!! ما که بزرگ مجلس بودیم و کباده علم و عمل می کشیدیم، چون چنین پاسخی بدیدیم، همی خجلت کشیده و به صدق و فراست وی معترف گشته، گفتیم: "یا مالک! انت العاقل و انا الجاهل! و هل یرحم الجاهل الا العاقل!!!"


گر که خواهی حرفی از صدق ضمیر / رو ز کودک بشنو ور نه گو (4) بمیر!

این چنین بر طبل علم خویشتن / تو مزن چون خامی همچون یک خمیر!


برگردان فارسی در ادامه مطلب موجود است!!!


1- سوج: (از آنجا که دروغ کنتور ندارد!) نام یکی از 124000 پیامبر که مردم این منطقه به وی متوسلند و من باب تبرک به آنجا یاسوج گویند!

2- ابن ابیه: پسر پدرش!

3- آفتابه: آفتابه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) آب تابه . ظرفی فلزین با لوله ای بلند که در آن آب گرم کنند. مِحَم ّ. || اِبریقی از فلز و بیشتر از مس که در طهارتخانه بکاربرند. قُمْقُمه . (مهذب الاسماء). قُمْقُم . کُمْکُم . || ظرفی فلزین که پیش و پس از طعام دست و دهان بدان شویند || متاخرین چنین نامی بر نرم افزاری نهاده اند!

4- گو: عرض به حضور منور شما، معنی فارسی منظور نبوده!! جماعت خوارج به معنای "برو" به کار می برند!!!


۲۲ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۲۸ ۳ نظر

بسم الله

سرباز ذخیره اسرائیلی در حال مرتب کردن تجهیزات خود در خارج از نوار غزه. نیر الیاس / رویترز

تاریخ سیاسی، سیاست تاریخی

اسرائیل مظلوم!


ابتدا متنی نوشته بودم که تصمیم به حذفش گرفتم. الان که اونو پاک کردم، به نظرم وجودش خوب بود!!! به هر حال، در این جا فقط بخش نظرات یکی از سایت ها را که طرفداران اسرائیل و طرفداران فلسطین با یکدیگر بحثی کرده اند، بدون قصد خاصی با کمی دخل و تصرف قرار می دهم. نظراتی که گاه نکات جالبی در خود دارند!!! در ادامه تصاویری از سربازان اسرائیلی هست که به نوعی جالب بود!!!

لینک مقابل هم مطلب خوبیه: پنج ادعای تکراری اسرائیل در مورد غزه


عنوان بیشتر اشاره داره به متنی که پاک شد!!! متنی که محتوای اون به روایات مختلف علمی و تاریخی در باب دلایلی برای موجودیت اسرائیل و سپس دلایلی برای عدم وجود اون می پرداخت و این که برخی چیزهایی که ما واضح و مشخص به حساب میاریم، چقدر پیچیده و مبهم هستند!!!

۱۱ مرداد ۹۳ ، ۰۰:۴۴ ۱ نظر

بسم الله

مواضع مشترک، نقاط حساس

به گوش خواهری!


دوستی داشتیم در دبیرستان، به اسم حسین ن... اصلا بگذارید مخففش کنم تا خدای نکرده غیبت نشود. عرض میکردم، به اسم حناق! روزی در امتحان ف که البته به نظر نیاز نبود مخففش کنم، بله همان فیزیک، در مراحل انتهای حل سوال رسیده بود به 0+5. البته آقایی که شما باشید، سریع به این جمع پاسخ می دهید و لابد می گویید 5. ولی حناق داستان ما نوشت 0!!! خدا می داند روی چه حسابی! (حالا که دقت می کنم می بینم تعجب ندارد این همه در 1+5 مشکل داریم!!!) غرض این که در قاعده ای که بچه ابتدایی با 3 کلاس سوات عین بلبل جواب می دهد، بچه سوم دبیرستانی حناق گرفت!!! چه برسد به حکم شرعی دادن که حساب 3 کلاس نیست! بحث عمر است. چه می شود که گاهی به این راحتی حکم می دهیم و تفسیر می کنیم و ...؟

داستان چیست؟ عرض می کنم.

۰۸ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۱۰ ۰ نظر

بسم الله

همکار و بیشتـر

آقای آندینـــه


حالا از کجا شروع کنم؟ فکر کنم اولش بد نباشد! تا به حال، اسم گروه 1 - 5 را شنیده اید؟!!! عرض می کنم، در مورد فرد بالا که نگاهش پایین است، برادرش را اول شناختم و بعد خودش را، و بعد آن برادرش را و انگار یکی دیگر هم هست که هر وقت دیدم خبرتان می کنم! یعنی 1 - 5 برادر!!! چرا نگفتیم 4؟ اگر نمیدانید، بدانید که رسم متاخرین، بیان اعداد به شکلی اینجوری است! مثلا گروه 1 + 5، یا 6 + 5، یا 3 + 3 و ...! ورژن جدیدش استفاده از علامت تفاضل است که بنده در اینجا از آن رو نمایی کردم!!! حتی می شد بگوییم 2 × 2 که برای خودش خیلی ضرب است!!! ولی دیدیم خوب نیست خیلی جلوتر از زمانه حرکت کنیم!!! عقل های کوتاه بیان ما را درک نخواهند کرد و از سرنوشتی مثل ارشمیدس ترسیدیم!!! بگذریم!!! ادامه مطلب را در ادامه مطلب بخوانید!!!

۰۶ تیر ۹۳ ، ۲۰:۲۷ ۴ نظر